آشفته نوشت!!!

سلام

به خودم قول داده بودم به محض اینکه کار تموم بشه بیام یه pست مبسوط بذارم من الان روی کیبوردم p رو pیدا نمی کنم

پیدا کردم

این مدت رو دور تند بودم کار شرکت زیااااااااد و من هم بی انگیزه به زور کار میکردم از اون طرف هم درگیر مامان بودم تا بالاخره 22 شهریور بستری شد و به سلامت روز بعد برگشت خونه

خدایا لباس عافیت تن همه مریضا کن که جز تو درمانگری نیست

تمام اینا و دعوا با دلبر شیرین که این روزها تلخ شده باعث شد که حسابی کم بیارم و کلا همه چی رو مخم باشه و کم تحمل بشم الان خیلی ذهنم آشفته است نمیدونم چی دارم میگم و چی مینویسم

دلم تنهایی میخواد دلم دوری میخواد دلم آرامش چند روزه میخواد دلم مرخصی یک ماهه میخواد دلم انگیزه میخواد اه اه اه ...... چرا من اینجوریم

دلم خونه جدا میخواد واسه خودم باشم وسایل خودم سبک زندگی دلخواهم آشپزی و شیرینی پزی اووووووووووم بوی خوش وانیل تو خونه بپیچه به به چه شود

خدایا منو ببخش بد شدم دور شدم امیدم اینه بعد از این همه سختی به راحتی دلخواهم برسم کمکم کن نذار تو این هیاهو ازت دور بشم

i can do it

سلااااااااااااااااااام

من هستم ولی خستم

کارا زیاد شده به خودم قول دادم در صورتی که با موفقیت تموم بشه بیام یه پست شیک و مجلسی و مفصل و خوردنی و خلاصه خععععععلی خوب بذارم

دوستانی که از اینجا رد میشین التماس دعا...